شهیدی که بر سر مزار شهید سلیمانی آرزوی شهادت کرد/ روایتی از حضور خانواده شهید حرم، محمدرضا اصلانی در برنامه «مثل ماه»

شهیدی که بر سر مزار شهید سلیمانی آرزوی شهادت کرد/ روایتی از حضور خانواده شهید حرم، محمدرضا اصلانی در برنامه «مثل ماه» به گزارش آسنا به نقل از خبرگزاری فارس، برنامه «مثل ماه» که هر روزه در ایام ماه مبارک رمضان پیش از افطار از قاب شبکه سه سیما پخش می‌شود، میزبان همسر و دو […]

شهیدی که بر سر مزار شهید سلیمانی آرزوی شهادت کرد/ روایتی از حضور خانواده شهید حرم، محمدرضا اصلانی در برنامه «مثل ماه»

به گزارش آسنا به نقل از خبرگزاری فارس، برنامه «مثل ماه» که هر روزه در ایام ماه مبارک رمضان پیش از افطار از قاب شبکه سه سیما پخش می‌شود، میزبان همسر و دو فرزند شهید «محمد اصلانی» بود که در سومین روز از ماه مبارک رمضان، در حرم مطهر امام رضا (ع) با ضربات چاقو مورد حمله قرار گرفته و به شهادت رسیدند. در ابتدای برنامه «پورعلی» همسر شهید محمد اصلانی به روایت داستان آشنایی ازدواج‌شان پرداخت و این‌چنین بیان کرد: در سال ۶۷ زمانی که من ۱۴ سالم بود در زیارت‌هایی که از مرقد امام رضا(ع) داشتم از ایشان درخواست کردم تا همسری که در راه خودشان و طلبه باشد نصیبم کند، و پس از آن بود که آقای اصلانی که از اقوام ما بود و تا آن زمان از طلبه بودن ایشان اطلاعی نداشتم به خواستگاری من آمد و با ازدواج ساده‌ای زندگی‌مان را با زندگی طلبگی آغاز کردیم و در این ۳۳ سالی که با هم زندگی کردیم زندگی ساده اما پربرکتی داشتیم.
وی در ادامه عنوان کرد: سال ۷۰ اولین فرزندم به دنیا آمد و پس از آن خدا به ما چهار فرزند دیگر عطا کرد که همه را از عنایت حضرت رضا(ع) دارم و هدف زدگی‌مان تنها رضایت خدا، ولایی بودن و خدمت به خلق خدا بود تا خداوند برکت آن را به زندگی خودمان هم وارد کند، در این مدت دوشادوش هم برای تبلیغ رفتیم تدریس قرآن کردیم و به فعالیت‌های جهادی مشغول شدیم. اعتقاد شهید اصلانی این بود که مسجد باید محور باشد، باید از ظرفیت‌های مسجد استفاده شود و مسجد فقط جای نماز نیست، به همین دلیل در مساجد کلاس‌های مشاوره، مهد، آموزش قرآن، کلاس‌های فرهنگی برگزار کرده و کمک‌رسانی به نیازمندان رادر اولویت داشت، چنانکه در آخرین مکالمه‌ای که قبل از شهادت داشتیم توصیه کرد تا من بیایم به مسجد بروید و بسته‌های معیشتی را برای خانواده‌ها ارسال کنید.
همسر شهید اصلانی با اشاره به اصالت این شهید گفت: آقای اصلانی که اصالتا یزدی بودند برادر دو شهید و یک جانباز و از خانواده‌ای متدین، مذهبی و ولایی بودند که زمان خشکسالی به مشهد نقل مکان کرده بودند. ایشان از همان ابتدا به امور فرهنگی مشغول بود و جلسات بصیرتی  برگزار می‌کرد، انسانی به شدت ولایی و سرباز خاص و مخلص مقام معظم رهبری بودند و در بحث‌های اعتقادی و محرومیت‌زدایی به سرعت از ایشان تبعیت می‌کردند.
وی در خصوص ویژگی‌های اخلاقی این شهید نیز این‌چنین توضیح داد: خیلی خوش‌اخلاق و صبور بودند و همین اخلاق‌شان بود که باعث شد پس از ورود ایشان به فامیل ما چندین نفر از اعضای خانواده نیز تشویق شدند که این راه و مسیر طلبگی را انتخاب کنند. چون همه شاهد ارتباط و الفت  و سیره عملی و سبک زندگی اسلامی و علوی ایشان بودند و همین موضوع باعث شد که ما امروز در خانواده ۱۵ تا ۱۶ طلبه داریم، حتی جوانان مسجد نیز با مشاهده اخلاق و فعالیت‌های ایشان علاقه‌مند به حوزه شدند، ضمن اینکه ایشان به تحصیل تأکید فراوان داشت، چه تحصیل من و فرزندان و چه افرادی که می‌شناختند و چه جوانان محله همه را تشویق به تحصیل می‌کرد و دیگر اینکه تأکید داشتند یک روز را به لحاظ معنوی به خودتان اختصاص دهید و در خدمت امام رضا(ع) باشید.
در ادامه برنامه «محسن اصلانی» فرزند شهید اصلانی با اشاره به اینکه من هنوز احساس می‌کنم حاج آقا در کنارم هست و امور را مدیریت می‌کند، اظهار کرد: اولین لحظه‌ای که خبر را شنیدم فرو ریختم و از حال رفتم، اما اینکه ایشان شهید شدند و به خواسته خودشان رسیدند ما را آرام می‌کند، چون سال پیش که کرونا گرفته بودیم مرتب می‌گفتند کاش من به مرگ طبیعی از دنیا نروم و به شهادت برسم.
وی با تأکید بر اینکه شهید اصلانی یک شخصیت چند بعدی داشت، عنوان کرد: یک روحانی بسیجی و طلبه که تنها امام جماعت مسجد نبود، خودشان می‌گفتند من امام محله هستم، من فقط امام جماعت نیستم، عقیده داشتند امام جماعت تنها نباید دانش‌افزایی و معرفت‌زایی داشته باشد، ما در منطقه‌ای متوسط در حاشیه شهر مشهد با عنوان سیدی زندگی می‌کنیم و با اینکه حاج آقا تمکن مالی داشتند و فضا برایشان مهیا بود که در سمت‌های مدیریتی فعال باشند، اما می‌گفتند ما هم باید مثل حضرت آقا زندگی کنیم.
فرزند شهید اصلانی در ادامه در خصوص فعالیت‌های پدر این‌چنین توضیح داد: ایشان ۳۰ سال امام جماعت مسجد بودند، حاشیه شهر مشهد به هشت منطقه تقسیم شده و ایشان در بحث محرومیت‌زدایی و کمک‌رسانی به محرومان در این مناطق خیلی فعال بودند، از رساندن بسته‌های معیشتی گرفته تا ایجاد تسهیلات و خدمات درمانی، در واقع ایشان پلی بود بین خیرین و مردم نیازمند. حوزه بعدی مسؤلیت این شهید رسیدگی به امور حدود ۲۰۰ مسجد بود و مدیریت مراکز نیکوکاری و کمک‌رسانی از طریق کمیته امداد و از همه خانواده ما و حتی اهالی محله گروه جهادی ساخته بود تا آنجا که تمام اهالی محله امروز می‌گویند ما پدر معنوی‌مان را از دست دادیم.
وی در ادامه به ذکر خاطره‌ای از آخرین سفر با پدر پرداخت و یادآور شد: عید امسال ایشان تأکید داشتند که باید همه خانواده با هم به سفر کربلا برویم، اما به دلیل اینکه مرز بسته بود نتوانستیم به زیارت امام حسین(ع) نائل شویم، اما سفرمان را با دیدار از مناطق جنگی، راهیان نور و شلمچه، زیارت حرم حضرت معصومه(س) و شاهچراغ(ع) و زیارت مزار سردار سلیمانی ادامه دادیم و ایشان حتی عکس شهادتش را نیز در همین سفر گرفت.
در پایان همسر شهید اصلانی به ذکر خاطره‌ای از زیارت مزار شهید سلیمانی پرداخت و گفت: بر سر مزار شهید سلیمانی بود که ایشان آرزوی شهادت کرد و به من گفت برای من هم از خدا بخواه و دعا کن و آنجا برای خودش  شهادت را خواست. او در اوج گمنامی کار کرد و در نهایت، خدا به او عزت داد و چنین مراسم تشییعی برایش در حرم مطهر برگزار شد، اما ما نمی‌گذاریم که علم ایشان بر زمین بیفتد و کارهای ایشان نیمه‌تمام بماند، در همان حرم به امام رضا(ع) گفتم این امانتی بود که خودت دادی و خودت از من گرفتی و از حضرت قول گرفتم که مرا هم با شهادت از این دنیا ببرد، امروز با تمام دلتنگی که داریم اما خوشحالیم از اینکه در نهایت به آرزوی شهادتی که خودش داشت رسید.