فرازی از زندگی خادم الرضا مهندس علی اصغر سالاری پدر جاده ولایت در گفتگو با خبرنگار آسان سفر نیوز

فرازی از زندگی خادم الرضا مهندس علی اصغر سالاری پدر جاده ولایت

نام جاده ولایت به این صورت است که شهید آوینی خدمت مقام معظم رهبری می‌رسند گویا قرار بوده است ایشان یک مستند را  بسازند.آ قا می فرمایند  نامش را بگذارید جاده ولایت و من هم به واسطه این صحبت، این نام را انتخاب کردم و طرح این جاده را نثار روح شهید آوینی و همکارانشان کردم.

فرازی از زندگی خادم الرضا مهندس علی اصغر سالاری پدر جاده ولایت در گفتگو با خبرنگار آسان سفر نیوز

از مسیر سبز تا جاده ولایت

در اسفند ماه سال ۱۴۰۰ هستیم. قرار است میزبان میهمانی باشیم که به قول خودش یک روستا زاده است و به آن افتخار می‌کند، آرزویش درس خواندن بوده است و تنها فردی است که در خانواده‌اش تحصیل می‌کند. وی  از فراز و نشیب‌های زیادی در زندگی عبور کرده است و عشق و ارادتش به علی ابن موسی الرضا (ع) را چراغ راه زندگیش میداند و این چراغ همچنان برایش روشن است.

طعم شیرین یک روایت

این طور شروع شد: پله‌های زندگی گاهی آدم هایی را سر راهت قرار میدهد که بوی زندگی می‌دهند.  اولش یک در چوبی بود که به رویم باز شد.داخل اتاق  یک سه پایه با دوربین و پارچه سبز آویزان شده از دیوار و یک صندلی خالی بود . از اتاق بغلی صدای خنده می‌آمد. داخل اتاق که شد ظاهری میانسال و مهربان داشت.  پای صحبتهایش که نشستیم بوی جوانی وتر و تازگی را میداد. طعم  حرفهایش شیرین  و روایتش ازعشق بود.

بیوگرافی

علی اصغر سالاری متولد ۱۳۲۳ از روستای نخودک مشهد است. وی فارغ التحصیل از دانشگاه هنرسرای عالی تهران( دانشگاه علم و صنعت ایران) است . به قول خودش روستازاده است و به آن افتخار می‌کند. از افتخارات کاریش میتوان به دریافت  نشان رضوی رییس جمهور وقت در سال۱۳۸۸ ، نشان پیشکسوت از سازمان نظام مهندسی ساختمان خراسان رضوی به سال ۱۳۹۰ و نشان پیشکسوت از جامعه  پیشکسوتان خراسان رضوی  در سال  ۱۳۹۸ اشاره داشت.

آرزویم درس خواندن بود

هیچ وقت آرزوی داشتن یک  برج  نداشتم، اما دوست داشتم درس بخوانم این را سالاری می‌گوید و ادامه میدهد: در خانواده ای روستایی در روستای نخودک مشهد جائی که شیخ حسنعلی اصفهانی زندگی می‌کردمتولد شدم و قرآن را در  مکتب زنده یاد حسن علی نخودکی فرا گرفتم. در خانواده‌ام هیچ کس به غیر از  سواد قرآنی سواد دیگری نداشت و من تنها کسی بودم که درس خواندم.

پیوند امام رضایی

در سال ۱۳۴۲ دیپلمش را  از هنرستان صنعتی مشهد می‌گیرد. در مورد  پیوند امام رضایی‌اش می‌گوید: بعد از دیپلم با معرفی مدیر هنرستان به دلیل آنکه شاگرد ممتاز بودم به مسجد گوهرشاد معرفی شدم و تا سال ۱۳۴۵ در بازسازی گنبد مقصوره گوهرشاد مشغول به کار شدم.

در ادامه می‌گوید: بعد از آن تصمیم به ادامه تحصیل گرفتم. در آن زمان دانشگاه پلی تکنیک تهران کسانی که دودیپلم داشتند را بدون کنکور می‌پذیرفت. و من در کنار کار کردن دیپلم ریاضی را هم گرفتم.

اینجا کمی مکث می‌کند و نفسی تازه می‌کند و با همان لحن با صلابتش می‌گوید:از آنجایی که برای مخارج زندگیم مشکل داشتم از رفتن به دانشگاه پلی تکنیک انصراف دادم و در اولین دوره‌ی شبانه هنر سرای عالی به  به سال ۱۳۴۵ ادامه تحصیل دادم. روزهاکار می‌کردم و شبها درس می خواندم تا اینکه در سال ۱۳۴۹ لیسانس مهندسی عمران را گرفتم.

ازدواج

ماجرایش به ازدواجش می‌رسد و  با خوشحالی می‌گوید: همسرم از نعمت‌های بزرگ زندگیم بود و شعری را با شادی که در لحنش است می‌خواند: مرا همرهی داد نیکو خصال/ که در سخت و سست سفر بی مثال / به همراه او این سفر نوش بود/ غم و رنج عالم فراموش بود. ۵۰ سال در کنار همسرش زندگی می‌کند.

خاطره‌ای از  مشکل مالی و برخورد همسرش می‌گوید: خانواده همسرم از سر شناس های مشهد بودند. بعد از اردواجم دوره سربازی را در سبزوار ودر آبادانی و مسکن آن زمان گذراندم. ازآنجایی که حقوق دریافتیم کفاف زندگیم را نمی‌داد.ناچار بودم کار اضافی در یکی از سازمانها انجام دهم در این ارتباط یکی از همکاران گفت که خانواده همسرت سرشناس هستند،کافیست که فقط سفارشت را بکنند. من هم  به نظرم فکر بدی نیامد و آن را با همسرم  مطرح کردم ولی او چنان کوبنده جوابم را داد و چیزی را گفت که آن قدر بزرگ بود که مسیر مرا تغییر داد یادم است گفت:  تو امروز یک سرباز هستی و مهندسی تازه کار  اما ده سال دیگر مهندس کار کشته خواهی شد. پس خودت کارت را انجام بده که فردا اطرافیان من منتی بر سرت نگذارند. او درست گفت و من از آن روز هیچ وقت زیر بار منت هیچ کس نرفتم و با تلاش وعنایت امام رضا ( ع) به اینجا رسیدم.

خدا  مرا هیچ وقت  وا نگذاشت!

در اداره کل آبادانی و مسکن آن زمان پس از خدمت سربازی مشغول کار می شود ودرروستاهای خراسان بزرگ انجام وظیفه می‌کند.

دستش را بالا میبرد با جدیت می‌گوید: من در تمام ۲۱۰۰کیلومتر جاده ولایت  از شلمچه تا سرخس یک متر زمین ندارم و نمیخواهم داشته باشم. خداوند هیچوقت مرا وا نگذاشته است و از خاطره بیکاریش می‌گوید:من شش ماه در تهران بیکار بودم.زمانی که گنبد مقصوره تمام شد ما یک مراسمی در بالا پشت بام گرفتیم در آنجا آقای مهندس حبیب رییس کارخانجات قند  هم شرکت کرده بود. من یک یادداشتی نوشته بودم که من یک دانشجو در تهران هستم و خرج زنذگیم به سختی در می‌آید و آن را از طریق یکی از دوستان به ایشان دادم و این را فراموش کرده بودم. دقیقا در دوره بیکاریم که شش ماه طول کشیده بود ناامید بودم و پولی نداشتم و پیش خدا گلایه کردم. ولی شب در دانشگاه نامه ای از آقای مهندس حبیب دریافت داشتم که نوشته بود بروم شرکت آقای مهندس روحانی به منزل ایشان در خیابان کارگر- کوچه مرعشی مراجعه کردم خانم آقای مهندس روحانی فرمودکه مهندس ماموریت رفته‌ است آنجا انگار پارچ آب سردی روی سرم ریخته شد. آن خانم حال مرا که دید گفت شما با مهندس روحانی  چه کار داری، گفتم نامه ای ازآقای مهندس حبیب دارم فرمود نامه از برادرم داری به من نمی‌دهی، ایشان گفتند من خودم کارت را درست می‌کنم

من از فردای آن روز  مشغول به کار شدم و خدا هیچ وقت مرا وا نگذاشت.الهی بنده ای مهجور باشم/ به درگاه تو من مسرور باشم/ اگر برمن نداری عفو و رحمت / نیابم عافیت مخمور باشم.

در ادامه می‌گوید: من همه این ها را عنایات میدانم. استادی داشتم یک روز نصیحتی کرد و گفت از هیچکس آبستنن نشو آن موقع تعجب کردم مگر مرد هم آبستن می‌شو.د دیدم بله اگر یک روزی حق حساب می‌گرفتم این اتفاق می افتد. دومین نصیحتش این بود که همیشه با پر زورتر از خودت کشتی بگیر. ومن خدا را شاهد می‌گیرم تا به امروز هیچ وقت با یک کارگر ساده نگرفتم، همیشه با مدیران و افراد قدرتمندتر گرفتم.

ورود به آستان قدس رضوی

ورود به استان قدس ۱۳۴۲ بود.بعد از تهران برگشتم. در سال ۱۳۶۲  شرکت مسکن و عمران آستان قدس رضوی را تاسیس کردیم.در سال ۱۳۶۸ وارد کفشداری حرم شدم.همچنین ایشان رواق حضرت زهرا از صفر تا صد کار را انجام دادند.

پروژه جاده ولایت

در مورد پروژه مهم جاده ولایت از او می‌پرسیم این طور می‌گوید: سال  ۱۳۷۹مقام معظم رهبری تشریف می‌برند شلمچه و آنجا را دروازه ورودی کاروان امام رضا (ع) می‌نامند. وقتی تصمیم به پروژه جاده ولایت که مسیر امام رضا (ع) میباشد را مطرح کردم با علما هم مشورت انجام شد گفتند اینجا مدعی زیادی دارد و اثبات آن کار سختی است.یادم است حاج آقای عبادی به من گفتند برو واز خود آقا بخواه که این مسیر برایت هموار سازد. وشروع شد تا امروز پشتیبانی مالی را نیاز نکردم چون خودش کنارم بوده است.

۳۴۵۰ کیلومتر  این طور شروع شد

۳۴۵۰ کیلومتر از مدینه تا مرو داریم . کاروان به ریاست رجائب ابی ضحاک که  دستور از مامون داشته است شروع می‌شود این را سالاری می‌گوید و ادامه میدهد: در ۲۵ ذیعقده سال ۲۰۰ هجری مطابق ۵ تیر ماه ۱۹۵ شمسی کاروان امام از مدینه راه می افتد. دو تاریخ ما بیشتر نداریم یکی همان تاریخ حرکتی که خدمتتان عرض کردم است که شیخ صدوق و مفید همه به آن اشاره دارند، است و یکی هم قبولی ولایت عهدی است.که امام رضا (ع) پنجم ماه رمضان که در فرودین ماه است، ولایت عهدی را می پذیرد.

وی این طور ادامه میدهد:از ۳۴۰۰ کیلومتر، حدود ۸۵۰ کیلومتر در عربستان است، ۲۰۰کیلومتر مرز کویت و عراق است و ۱۵۰کیلومتر در عراق،  ۱۵۰کیلومتر هم در ترکمنستان میباشد و  ۲۱۰۰کیلومتر هم در ایران است.نظر علما را خواستیم وقرار شد به قسمتهای خارج از ایران کاری نداشته باشیم و ما از بصره به این طرف را کار کردیم.

جاده ولایت و شهید آوینی

سالاری از ارادتش به شهید آوینی و طرح جاده ولایت می‌گوید: نام جاده ولایت به این صورت است که شهید آوینی خدمت مقام معظم رهبری می‌رسند گویا قرار بوده است ایشان یک مستند را  بسازند.آ قا می فرمایند  نامش را بگذارید جاده ولایت و من هم به واسطه این صحبت، این نام را انتخاب کردم و طرح این جاده را نثار روح شهید آوینی و همکارانشان کردم.

خط سیر جاده ولایت

این ارادتمند عاشق در مورد اولین قدمگاه این طور می‌گوید: اولین قدمگاه ورود به ایران شلمچه است.قدمگاه بعدی ما در آبادان کنار بهمن شیر قرار می گیرد . قدمگاه بعدی مقبره علی ابن مهزیار در اهواز است  ایشان از صحابه امام جواد است وظاهرا وصیت می کنند در قدمگاه امام رضا (ع)دفن شوند.

قدمگاه بعدی در بهبان است بعد از بهبان سرگردان بودیم و نمی دانستیم آیا کاروان امام رضا (ع) از تنگه تکاب رفته است یا از مسیر شیراز آمده است.  ما تقریبا حدود سه سال در منطقه جستجو کردیم تا یک قدمگاه در سده فارس  پیدا کردیم به نام مولا علی علیه السلام و در سال  ۱۳۸۷اعلام کردیم هر جا قدم گاهی به نام مولا علی است، همان علی ابن موسی الرضا است.که این امر پذیرفته شد.

مهندس سالاری در ادامه می‌گوید:

در اقلید یک چشمه است چشمه رسول الله است. بعد کاروان به ابر کوه می آید در ابر کوه باز محل قطعی داشتیم.  در استان یزد قطعیت همه جا داریم. بعد دهشیر و پس از آن در اسالمیه و تفت قدمگاه داریم و بعد در یزد مسجد فرط قدمگاه می‌باشد. در سال ۱۳۹۲  یک بار دیگر مسیر یزد به طبس را برسی نمودیم و در نهایت قدمگاه‌های خویدک- فهرج- بافق- بهاباد و کریت را شناسایی کردیم. از طبس تا نیشابور قدمگاه شناخته شده ای نداریم در نیشابور قدمگاه امام رضا (ع)درجوار امامزاده محمد محروق بوده و از آنجا به بعد به قدمگاه نیشابور میرسیم و باحدود ۴۰ کیلومتردیگر به مشهورترین قدمگاه در دهسرخ مشهد وارد می شویم که در سالهای اخیر به همت خیران رواق زیبائی ساخته شده و زائران از آب چشمه متبرک بهره می‌گیرند و بعد از ده سرخ به سناباد که اکنون قبر مطهراست میرسیم ودرمسیر سناباد تا مروکاروان توقفی در خواجه ربیع داشته است.

وی در مورد چهار محور مورد مطالعه می‌گوید: ازاینجا تا مرو چهار محور را مطالعه نمودیم  یک محور چهچه و دیگری محور بزنگان و دیگری محور سرخس  و یکی  هم پل خاتون است.با توجه به اینکه همه اینها  در  ترکمنستان به حوض خان میرسد ولی در نتیجه شهادت در سناباد است. همه این مسیرها برای این است که برای  رفاه زائرین توقفگاه بسازیم.

ادامه میدهد: امام (ع)حدود دوسال در مرو اقامت داشتند ودر برگشت مامون از مرو به بغداد به سال ۲۰۳ هجری قمری توسط مامون نقشه شهادت امام(ع) و فضل در سرخس کشیده می‌شود که فضل در حمام به قتل می‌رسد ولی امام(ع)به حمام نرفتند ودر نهایت در توقفی که در سناباد و در قصر حمیدبن قحطبه داشتند توسط انگور یا انار زهر آگین به شهادت رسیدند.

کلام آخر

کلام آخرش را این طور می‌گوید: گر میسر نشود بوسه زنم پایش را / هر کجا پای نهد بوسه زنم جایش را

قابل ذکر است مهندس علی اصغر سالاری در این سالها با خدمت دلسوزانه‌اش پروژه جاده ابرشم به عنوان یک پروژه ملی،  جاده ولایت که خط سیر امام رضا (ع) است، جاده شهادت که خط سیر حضرت زینب و امام حسین (ع) و جاده رسالت را به سرانجام رسانده و به صورت مکتوب نیز گردآوری شده است. آثار این فرهیخته نیز در کتابخانه گوهرشاد موجود میباشد.

نویسنده: ریحانه بناءزاده